۱۳۸۷ دی ۲, دوشنبه

خسته شده ام ... از اینکه یک مشاور خوب و پر از ایده های ناب باشم خسته شدم ... اینکه نشد دل ام را پر کنم از تمام نگرانی ها و دلمشغولی ها ... اینکه هی نظر بدهم در مورد این و آن و مشکلات , خب به خودم که برسم ته می کشم آخر ... این روزها هم که حتی قهر کردن از خودشان را هم از من سوال می کنند !!!
به نظر تو من با خودم قهر کنم و چند وقتی به خودم محل ندم چطوره ؟!!!
به نظر تو من از این شرکت بیام بیرون و برم اون یکی شرکت چطوره ؟
به نظر تو من با فلانی دعوا کنم و حالش روبگیرم چطوره؟
به نظر تو من با فلان خوش تیب دوست بشوم چطوره ؟
به نظر تو من با خانم ایکس که تو شرکتمون کار نمی کنه چطور برخورد کنم ؟
به نظر تو من با زن دوست پسرم که شک کرده چکار کنم ؟
به نظر تو من با زنم که شک کرده من با کسی رابطه دارم چکار کنم؟
به نظر تو من وام مسکن ام رو بفروشم یا منتظر بشم خونه بیاد پایین ؟
به نظر تو با این وضعیت عراق مامان بزرگم بره کربلا یا نه؟خودمم ها !!!
به نظر تو من برم بمیرم؟!!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر