۱۳۸۹ آبان ۲۹, شنبه

نفرت خَر است

دو ساعت گریه می کنم
بعد از حرف های بی رحمانه ات
بعد از خنجر های از جلو زده ات
بعد از بیان حرف های بی منطق ات
دو ساعت گریه می کنم
قلبم درد دارد
زل میزنی در چشمان ما
می گویی چرا انتقاد پنهان داریم ؟
ندیدی کتک خوردن ها را ؟
شکنجه شدن ها را ؟
مردن هایمان را !؟
انتقاد پنهان !!!؟
وای خدای من
چقدر ساده ایم ما
چقدر پاکیم ما
حتی با حرف هم زخم می خوریم
درد می گیریم
گریه می کنیم
چقدر بدبختیم ما
که حرف ها را بال و پر دار می بینیم
نمی گذریم
 بی خیال نمی شویم
وای خدای من
نفرت چقدر بزرگ است


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر