۱۳۸۸ تیر ۱۱, پنجشنبه

آسمان روزهای برفی


برای آرامش روح وروانم می رویم تآتر - نمایش «آسمان روزهای برفی» نوشتۀ محمد چرمشیر با کارگردانی محمد عاقبتی و بازیگری حسن معجونی و نگار عابدی - قبل از اجرای نمایش با برادر جان جان و آقای همسر بحث همیشگی ( مورد مشکوک درباره الی ... !) را به شیر می گذاریم و نظر می دهیم و البته به جایی نمی رسیم . می رویم داخل تالار مولوی ، بانی و کلاید را همراهی می کنیم تا جایی که کلاید آن لول تفنگ لعنتی رو در دهانش میزاره و ماشه رو تپ ! و تمام ... من مونده بودم با روح و روان داغون ... حالم که خوب نشد ، هیچ ، افسردگی مزمن هم تشدید شد با این کار کلاید ... یواش یواش با اون بغض تو گلو و سری پر از درد راهی شدم که مانی حقیقی و ترانه علیدوستی رو دیدم و یکباره روی صورتم لبخند اومد ، دمت گرم خدا حالا فهمیدم چرا کلاید ماشه رو کشید ... یک پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایان ...


بعد از فیلم کنعان با گیتول که حرف می زدیم قرار بود هر وقت مانی حقیقی رو جایی دیدیم یک ماچش کنیم ... توی این یکسال خیلی بیشتر از یکبار دیدمش و هر دفعه یاد این حرف افتادم ، حالا هم بعد از دیدن چندباره ی فیلم درباره الی و بازی زیبایش به این نتیجه رسیدم که مانی حقیقی اصلن خودش ماچ شده ی خدایی هست ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر