۱۳۸۸ مرداد ۲۵, یکشنبه

این حال من بی توست

حال من بی همه را خوب کردی با این نامه ... کاش هر روز بشود روزِ نامه نگاری و ما از افسردگی این روزهای مزخرف و کدر و تاریک در بیاییم . که هی بخونیم و ذوق کنیم و به دیگران نشون بدیم که ها دیدی ، خوندی اینجاشو ... و دل خوش کنیم به کلمات که تنها راه باقیمانده برای ادامه ی زندگی نکبتیمان است . و البته دقیقن وسط ذوق زدگی افسرده بشیم که خوب که چی ؟ چه فایده ؟ این ها همچنان ادامه داره ! که زندگی ما هم به باد رفت ...
---
ببین منو ، تو این اوضاع شلغم پیچ این روزها چه دل سرخوشی داری توها که هی زمانی که میخوام دیگه ازت خوشم بیاد دقیقن همون زمان وقتی به یک پسر می رسی تن صدات رو عوض می کنی و عشوه خرکی میای و من به حال خودم توی دل خودم اشک می ریزم... اینجاست که می گم ما با شماها به هیچ جایی نمی رسیم به خدا ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر