۱۳۸۸ مرداد ۲۸, چهارشنبه

خزان

یک دو ماه شده بود از خاله زنک بازی به دور بودیم ها ... بابا بالغ بشید تو رو خدا ... مشت نمونه ی خرواره ... هه ...
من آن خزان زده برگم که کاروان حقیقت چزانده دل وجگرم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر