۱۳۸۸ آبان ۶, چهارشنبه

من و خودم

من چیستم ؟
همان افسانه ای خموش ؟؟؟

با خودم قرار دارم امروز ، یک سینما ، یک پیاده روی طولانی ، یک فنجان چای شاید هم قهوه ، فرانسه یا ترک ، امروز من هستم و خودم ، دوتایی با هم خلوت می کنیم ... قرار است بعد از کار در کنار هم قدم بزنیم ... شاید کمی خرید کنیم ... بعد از سال ها قرار است فقط من باشم و من ... آه که چقدر نیازمندش بودم ... مرسی که می فهمی چه زمانی من چه چیز می خواهم ، نیازهایم را تو حتی بهتر از خودم می شناسی ... من نیاز داشتم با خود خلوت کنم ، راه بروم ، نوشیدنی بخورم ، مردم را ببینم ، یک سینمای تکی بروم ... توی یک کافه تنها بشینم و نگاه های متعجب دیگران را روی خود ببینم ... چقدر بعضی وقت ها ، بعضی تنهایی ها برای دیگران سخت و مسخره و سوال بر انگیز است ... امروز می خواهم کنجکاوی دیگران را ببینم و بخندم .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر