اینجا ، ما، یک دانه ، علیدیویدی ، می خواهیم .
چند روز پیشا بود که زنگ زدیم علیدیویدی بیاد چون فیلم خونمون پایین اومده بود ! متوجه شدیم که بنده خدا تازه از زندان اومده بیرون ! چرا ؟ چون خانمش زنگ زده لوش داده ! پلیس هم ریخته خونه اش و هر چی فیلم و دم و دستگاه بوده جمع کرده برده ! آخی ... چند سالی میشه که علیدیویدی رو میشناسیم ، مرد خوبیه ، سر به زیر و مودب و و صد البته با حیا !!! ( دلیل داره که میگم با حیا !) ... چند وقت پیشا که رفته بود شرکت آقا داداش بهش گفته بود اینجا کارگر نمی خواید ؟ گفته بود هر کاری باشه انجام میده .. گویا خانمش با کارش مخالف بوده ... می گما حالا خوب شد خانمش ؟ حالا چیکار کنه ؟ حالا بره دزدی خوبه ؟ حالا تُف به این زندگی ...
اینا رو گفتم که بگم اگه هر کسی علیدیویدی خوب سراغ داره خبر بده که ما بدجور خماریم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر