۱۳۸۶ دی ۶, پنجشنبه

آقای همسر به عنوان یک دهه پنجاهی ! می گوید , این بحث دهه شصتی و پنجاهی را بی خیال شوید , هممون از دم یک کرباسیم !!! سن و سال اصلا ملاک چیزهایی که شما می گویید نیست . آدم خوب , خوب است . آدم بد هم بد است . نوجوان 15 ساله میتواند بد باشد تو 25 ساله ( منظور منم !) می توانی بد باشی من 30 ساله هم می توانم خوب باشم !!!ولی اصلا نمی توانم بگویم چون در دهه پنجاه به دنیا آمدم از نظر معرفتی خیلی بیشتر از شما هستم . این ها همه شخصی است . معرفت یک حس درونی است که هیچ ربطی به زمان و مکان تولد ندارد .
البته بنده عمری بی خیال نمی شوم !!!
-----
این روزها در گیر ماجرای یک دوست دهه پنجاهی هستم ! دوستی که با بی فکری هایش و البته با اشتباه های بی بازگشت اش دارد زندگی خود و کل خانواده اش را از بین می برد و آرامش زندگی دوست دهه شصتی من را نیز از بین برده است , دوستی دهه پنجاهی که فرار را بر قرار ترجیح داده است و نمی تواند با مشکل بزرگی که به وجود آورده دست و پنجه نرم کند . این روزها به این فکر می کنم که واقعا سن و سال انسان ها اصلا مهم نیست . اینقدر دیده ام انسان هایی با سن و سال بالا که چه بی فکری هایی انجام می دهند و به عنوان یک اشتباه به آن نگاه می کنند و از کنارش به راحتی رد می شوند , در صورتی که اگر از یک نوجوان دقیقا همان اشتباه سر بزند به او خرده می گیرند که بچه است و نفهم ! است و چه چه چه ...
این روزها به این فکر می کنم که حتی یک دهه بیستی هم می تواند بچه باشد و یک دهه هفتادی آنقدر بزرگ که با حرف هایش تو را به فکر وادارد . این روزها به این فکر می کنم که واقعا زندگی خیلی بی ارزش است که با یک برف زمستانی زندگی یک عده به هم میریزد که شاید سال ها طول بکشد تا ترمیم شوند و یک نفر, دقیقا فقط یک نفر, در زندگی چقدر می تواند تاثیر گذار باشد . و چقدر کثیف شده ایم که با زندگی هم دیگر بازی می کنیم و روح و روان همدیگر را آزار می دهیم و فرقی هم ندارد که چه سن و سالی هستیم .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر