۱۳۸۶ آبان ۱, سه‌شنبه

امروز شنیدم فرانک دیگه نمیره سره کار . به نادی می گم چرا ؟ می گه آخه احتیاج نداره . قربونت من هم اگه احتیاج نداشتم که الان اینجا نبودم !
احتیاج / مشکل مالی / بی پولی ... همه این ها رو می دونم و درک می کنم ولی مگر قراره خانم ها فقط به خاطر احتیاج مالی استقلال داشته باشند و در اجتماع حاضر بشند .
بعد از این بحث خیلی فکر کردم . به خودم . به اینکه هیچ وقت مشکل مالی نداشتم . هیچ وقت بی پول نبودم . احساس نیاز نکردم . هر ولخرجی هم که خواستم کردم. ولی همیشه دنبال استقلال بودم . اصلا خوشم نمیامد به بابام بگم پول می خوام هر چند لازم به گفتن نبود حتی وقتی بابا بهم پول می داد یک حالی می شدم . از خودم بدم میامد . خجالت می کشیدم برای گرفتنش . مگر اینکه غیر مستقیم بود . در حد همون قبض موبایل و خلافی ماشین پرداخت کردن. یا چیزی که اسمش هدیه بود . نه پول تو جیبی ! .
خیلی فکر کردم . به حقوق خانم ها . به استقلال خانم ها . به فعالیت های اجتماعی خانم ها . به تمام چیزهایی که من و عده ای کم از هم فکر های من در به در و آسه به آسه دنبالشون می گردیم و می خوایم به دستشون بیاریم . نه برای خودمون که برای تمام زنان ایران .
اما خیلی از این زن ها حتی تحصیلکرده ها و اجتماعی هایشان فکر هایی غیر از این دارند . زن های ایران 80 درصد تنبل ! چاق ! بی فکر و بدون خلاقیت هستند . درسته که دختر ها بیشتر از پسر ها به دانشگاه می روند . ولی چند درصد بعد از ازدواج کار می کنند ؟! چند درصد به قول خودشان احتیاج نداشته ها ! فعالیت اجتماعی دارند .
البته در کشوری که اجازه کار کردن خانم ها دست آقایون باشه توقع بیشتر از این نیست . ولی چرا این خانم ها می گذارند این مملکت بهشون توهین کنه ؟ چرا خجالت می کشند موقع ازدواج اعلام کنند که حق کار می خواهند . حق مسافرت می خواهند . حق طلاق می خواهند . اگر این ها خجالت آور بود که مردها خیلی بیشتر باید از خجالت می مردن ! این جنگیدن با طرف مقابل نیست . که چه دلیلی داره قبل از ازدواج انسان بخواهد با شریک زندگی اش بجنگد !؟ این ها مقابله با قوانین متحجر و مزخرف مملکت ماست .
تا کی زن ها می خواهند سره خودشان را با چانه زدن برای مهریه گرم کنند . و خوشحال باشند از اینکه مهریه اشان 100 تا است یا 1000 تا ؟!
با اینکه قانون برای من هیچ منعی نگذاشته است من خودم هیچ وقت بدون او به مسافرت نخواهم رفت چرا که او هم هرگز بدون من سفر نخواهد رفت . ما برای هم احترام قائل هستیم و در کمال مساوات زندگی خواهیم کرد . در کنار هم . با هم فکری و مشورت هم .در کمال استقلال ...

تمام فکر هایی که دیشب داشتم در این کلمات خلاصه می شود:
فعالیت اجتماعی / استقلال / تساوی حقوق

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر