۱۳۸۷ آذر ۲۰, چهارشنبه

اول صبحی از بین اون همه سیب زرد و سبز و قرمز توپول مپل و تروتمیز , گیر دادم به یکدونه لکه دارش و با کلی مشقت و سختی اطراف اون لکه رو خوردم که نگو ... دیدم آقای همسر داره بهم نگاه می کنه و با لبخند معنی داری بهم گفت : اگه من رو انتخاب نکرده بودی , با دیدن این صحنه فکر می کردم همیشه اینطوری هستی ! یعنی از بین کلی چیز خوب و توپ گیر می دی به اون مشکل داره !!! جیگرتو اعتماد به نفس ...
می دونم نمی دونی این روزها چقدر دوستت دارم و به بهترین بودن و بی همتا بودنت بیشتر ایمان دارم ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر